نام کاربری:  
رمز عبور:     



RSS Feed

کد تبلیغات ثابت حرفه ای

ارسال پاسخ  ارسال موضوع 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امیتازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ادبیات معاصر ایران و جهان -- استاد کیوان


*******
کارگردان
Administrators
وضعيت : آفلاین
Trade Count: (0)
ارسال ها:275
تاریخ ثبت نام:Oct 2013
اعتبار: 0
سپاس ها 25
سپاس شده 11 بار در 9 ارسال

مدال فعال

ارسال: #1
ادبیات معاصر ایران و جهان -- استاد کیوان
1- گوستاو فلویر ... مادام بواری
مخفی :
دختری شهرستانی است که انتظارات سیری ناپذیری از دنیای خود دارد و مشتاق زیبایی، ثروت، عشق و جامعه‌ای سطح بالاست. بخش عظیمی از داستان حول اختلافات میان ایده آل‌های خیالبافانه و جاه طلبانه اما و واقعیت‌های زندگی روستایی او می‌چرخد، به خصوص که این قضایا او را به سوی دو عشق زناکارانه سوق داده و بدهی‌های قابل توجهی برایش به همراه می‌آورند، که سرانجام باعث می‌شود اما اقدام به خودکشی بکند..
شارل بوواری: شارل بوواری، همسر اما، مردی بسیار ساده و معمولی بوده و با توقعات خیالبافانه همسرش فاصله زیادی دارد. او پزشک روستای یونویل است ولی در این زمینه استعداد خاصی از خود نشان نداده و در واقع فاقد صلاحیت لازم برای پزشکی است. با وجود اینکه همه اهالی روستا از شهوترانی‌های اما خبر دارند، شارل چیزی از این موضوع نمی داند و کنترلی روی همسرش ندارد، زیرا در واقع همیشه درگیر سروسامان دادن به خراب کاری‌های خودش است. او همسرش را می‌پرستد و او را زنی بی عیب و نقص می داند.
رودولف بولانگه: رودولف بولانگه روستایی ثروتمندی است که اما را هم به زنجیره طولانی معشوقه‌هایش اضافه کرده است. او علاقه شدیدی نسبت به اما در خود نمی‌بیند و در حالی که اما بیشتر و بیشتر وابسته او می‌شود، احساس دلزدگی و نگرانی از بی احتیاطی‌های اما در رودولف شدت می‌گیرد. بعد از اینکه آن دو تصمیم به فرار با یکدیگر می‌گیرند، رودولف در می‌یابد که قادر به این کار نیست، به ویژه به این خاطر که اما به تازگی صاحب دختری به نام "برت" شده است. به همین دلیل رودولف، در روز تعیین شده برای فرار به تنهایی از روستا می‌گریزد و اما را دچار شکست روحی شدیدی می‌کند.
لئون دوپوا: لئون دوپوا منشی جوانی از اهالی یونویل است. او پس از رودولف بولانگه دومین فردی است که با اما بوواری رابطه عاشقانه برقرار می کند.
آقای اومه: اومه داروساز روستا است. او عقاید ضد دینی و آتئیستی دارد.
آقای لورو: لورو تاجری حقه باز است که پی در پی اما را متقاعد به خرید جنس‌هایش کرده و از او می‌خواهد که پول آنها را بعدا بپردازد. لورو با سود‌های کلانی که روی وام‌های اما می‌کشد، مبلغ بدهی‌های او را بسیار بالا می‌برد و همین موضوع نقش مهمی در تصمیم اما به خودکشی دارد.



2- لئون تولستوی -- جنگ و صلح
مخفی :
جنگ و صلح رمانی است از تولستوی نویسنده روس، این کتاب یکی از بزرگ‌ترین آثار ادبیات روس و از مهم‌ترین رمان‌های ادبیات جهان به شمار می‌رود.[۱] در این رمان طولانی بیش از ۵۸۰ شخصیت با دقت توصیف شده‌اند و یکی از معتبرترین منابع تحقیق و بررسی در تاریخ سیاسی و اجتماعی قرن نوزدهم روسیه است و به شرح مقاومت روس‌ها در برابر حمله‌ی سپاه ناپلئون بناپارت می‌پردازد. منتقدان ادبی آن را یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های جهان می‌دانند.
3-جین آستین... غرور و تعصب
مخفی :
آقا و خانم بنت (Bennet) پنج دختر داشتند. جِین و الیزابت بزرگ تر از سه خواهر دیگر بودند و زیباتر و سنگین‌تر. چندی بود که در همسایگی‌شان در باغی به نام «نِدِرفیلد» مردی سرشناس و ثروتمند به اسم «چارلز بینگلی» زندگی می‌کرد که بسیار با محبّت و خوش چهره بود. خانم بنت می‌کوشید تا هر طور شده مرد جوان را برای ازدواج به یکی از دخترانش مایل کند. در یک مهمانی که بینگلی ترتیب داده بود، خانوادهٔ بنت نیز حضور داشتند. آقای دارسی، دوستِ شوهرِ خواهر چارلز هم در آن جشن بود. او سر و وضعی آراسته و پر غرور داشت. آن شب، جین با چارلز بینگلی آشنا شد. دوشیزه بینگلی هم دوست داشت دارسی به او توجه کند که چنین نشد.

پس از آن مراسم، همه از خودبزرگ بینی و بدخلقی دارسی صحبت می‌کردند؛ ولی الیزابت حسی درونی نسبت به او داشت. از سوی دیگر کشیش «کالینز»، برادرزادهٔ آقای بنت و وارث خانوادهٔ آن‌ها، قصد داشت تا با یکی از دخترعموهایش ازدواج کند. وی نخست جین را برگزید، ولی وقتی فهمید جین با بینگلی می‌خواهد نامزد کند به فکر الیزابت افتاد. خانم بنت هم با این پیوند موافق بود؛ چون دراین صورت ارث خانوادگی آن‌ها به غریبه‌ها نمی‌رسید. با این حال الیزابت درخواست کالینز را رد کرد و تهدیدهای مادرش را نیز نادیده گرفت. در همین روزها با آقای «ویکهام» آشنا شد. ویکهام خود را برادرخواندهٔ دارسی معرفی کرد و از دارسی به بدی یاد نمود. الیزابت با شنیدن این حرف‌ها عمیقاً به فکر فرو رفت. آیا دارسی همسر خوبی برای او بود؟ آیا او را خوش بخت می‌کرد؟ الیزابت کوشید تا بیشتر از دارسی بداند و اخلاق و رفتار او را زیر نظر بگیرد تا او را بهتر بشناسد.

پس از چندی خانوادهٔ آقای بینگلی به خانهٔ دارسی در لندن رفت. این سفر را خواهر بینگلی طراحی کرده بود. او عاشق دارسی بود و با این حیلهٔ زنانه می‌خواست بین برادرش و جین فاصله بیندازد تا چارلز به خواهر دارسی علاقه‌مند شود تا بدین گونه دارسی را از آن خود کند.

جین و الیزابت از این موضوع خبر یافتند. الیزابت در ذهنش دارسی را نیز بی تقصیر نمی‌دانست. کشیش کالینز وقتی دید که دخترعمویش الیزابت هم برای ازدواج با او بی میل است متوجه دوست الیزابت، شارلوت شد و سرانجام با او عروسی کرد.

زمانی گذشت. از بینگلی و دارسی خبری نشد. جین با دایی و زن دایی‌اش به «هانسفورد» رفت تا شاید روحیهٔ از دست رفته‌اش را بازیابد. پس از هفته‌ای الیزابت هم نزد وی رفت. در آن جا با دارسی دیدار کرد. دارسی به او اظهار عشق و علاقه کرد؛ ولی الیزابت با ردّ درخواست وی، از ستم‌های او به ویکهام و جداسازی چارلز از جین سخن راند. دارسی در نامه‌ای به الیزابت نوشت: «خانم محترم! ویکهام فردی هوس‌باز و دروغگو است. او قصد فریب خواهر کوچک‌تان را دارد.»

چندی نمی‌گذرد که این حقیقت آشکار می‌شود؛ زیرا ویکهام با «لیدیا» (خواهر کوچک الیزابت) به لندن می‌گریزد. دارسی ترتیبی می‌دهد که آن‌ها را بیابند. سپس با پرداخت پول به هر دو، ویکهام را وادار می‌کند تا با لیدیا ازدواج نماید.

چارلز بینگلی نیز در آن جا جین را می‌بیند. خواهرش می‌کوشد تا او را از پیوند با جین منصرف کند؛ ولی بی‌ثمر است. آن‌ها عاشق هم‌اند. دارسی نیز دست از سر الیزابت بر نمی‌دارد و باز هم به او پیشنهاد ازدواج می‌دهد. الیزابت این بار می‌پذیرد. از طرف دیگر الیزابت که میداند در مورد دارسی اشتباه کرده به دنبال فرصتی است تا او را ببیند و روزی دارسی به طرف خانه ی اقای بنت می اید که الیزابت را میبیند و هر دو اقرار میکنند که درباره ی یکدیگر اشتباه کرده اند و پس از ان با همدیگر نامزد می شوند و الیزابت از پدرش میخواهد موافقت کند و اقای بنت هم موافقت می کند و باهم نامزد میشوند.
4-هرمان ملویل .... نهنگ سفید

مخفی :
ملویل در این کتاب تلاش یک ناخدا برای صید نهنگی زال (سفیدرنگ) را شرح داده است.

تنازع قدرت بشر و نهنگ سفیدرنگ موضوع مهم در این کتاب است. این کتاب ملویل را می‌توان نقدی بر تاثیر غرور بشر در انقراض نسل این جانور دانست. ماندگار بودن این اثر ملویل به دلیل نگاه حساس و موشکافانه او درباره نیات درونی و تاثیرات منفی آن بر زندگی خود و دیگران - چه همراهان و چه جانوری که صید می‌شود- است.
5- انوره دوبالزاک ..... باباگوریو
مخفی :
دختردوست ترین پدر دنیا

نگاهی به "بابا گوریو" ( 1835 )اثر اونوره دو بالزاک

"احسان و نیکوکاری ، احساسی ملکوتی است که درست به اندازه ی عشقی حقیقی درک ناشدنی و نادر است ." اونوره دو بالزاک( نویسنده فرانسوی قرن نوزدهم )

فرانسه ؛سال1819 ؛زمان فرمان روایی لویی هجدهم .در دوره ی مشخّصی از تاریخ اجتماعی و سیاسی فرانسه به سر می بریم كه به "رستوراسیون "مشهور است .

در پانسیون خانم " واكر " در "نو سنت ژنویه" افراد گوناگونی زندگی می كنند.فقر زدگی و رازآلودگی در این پانسیون مشهود است. مرموزترین مهمان پانسیون ، مردی به نام گوریو است ؛ پیرمردی تنها كه مورد بی مهری دو دخترش "آنستازی " و " دلفین "قرار گرفته.گوریو مردی ثروتمند بود كه در دوران میان سالی در كار تجارت آرد به سرمایه ای هنگفت رسید. روزگار سیاهش از زمانی آغاز شد كه دو دخترش عروسی كردند. پیرمرد كه شیفته ی دخترانش بود همه ی دارایی اش را پدرانه به پای آن ها ریخت .در گزینش همسر ایشان دخالت نكرد اما جهیزیه ای رؤیایی و سنگین برای آن ها در نظر گرفت .این گونه بود كه به خاک سیاه فقر نشست وبه ناچار به پانسیون خانم واكر پناه بُرد .

دوست صمیمی گوریو در پانسیون ، جوانی به نام " اوژن راستینیاک " بود كه برای تحصیل ،خانواده و روستا را ترک كرده و به آن جا آمده بود . یکی دیگر از ساكنان پانسیون ، مردی ریاكار ، كلّاش و ظاهر فریب به نام "واترن " بود.او دوست نزدیک اوژن به شمار می رفت که با گذشت زمان ، اوژن به شخصیّت وی پی برد و از او كناره گرفت .

امّا دو داماد گوریو ؛آن ها پول پرست و جاه طلب بودند و ول خرجی های زنانِ آن ها در آرایش خود و زینت لباس و به رخ كشیدن ثروتشان مشهود بود .بالزاک نیز دوست داشت چنین همسرانی داشته باشد .شاید دختران بابا گوریو تصویری از این فكر باشند .

روابط اوژن و گوریو كم كم عمیق تر شد . اوژن كه كوركورانه در صدد راهی برای ثروتمند شدن بود به قماربازی روی آورد و تحصیل را رها كرد .چون به مجالس اشراف می رفت مجبور بود كه ظاهرش را به سطح زندگی آن ها برساند ؛از این رو كم كم با مشكلات مالی رو به رو شد تا جایی كه در نامه ای از مادر و خواهرش تقاضای كمک كرد . اوژن بین دو اندیشه در رفت و آمد بود :راه صداقت و پرهیزگاری یا دزدی و آلودگی .با این حال می كوشید دختران گوریو را به پدرشان نزدیک و نزدیک تر كند ؛ولی آن ها در مرداب زندگی اشرافی غوطه می خوردند و مهر و محبت فرزندی را از یاد برده بودند.فقط هنگام نیازمندی سراغ پدر می آمدند و احساسات او را جریحه دار می كردندو از وی پول طلب می كردند.گوریو هم چنان با عشق به آنان حتی لوازم اصلی زندگی خود را می فروخت تا پولش را به آن ها بدهد . گوریوی مهربان و فداكار ، راحتی فرزندانش را بر سختی خود ترجیح می داد. او حتی برای دیدن دخترانش بر آن شد كه خانه ای در نزدیكی محل سکونت آن ها اجاره كند تا هر روز آن ها را هنگام عبور از آن جا ببیند ، ولی روز اثاث كشی حالش بدتر شد و در همان پانسیون به بستر افتاد .پرستار صادق او اوژن جوان بود. خانم واكر اجاره ی اتاقش را خواست . گوریو پولی نداشت . اوژن پرداخت کرد. او صمیمانه برای گوریو دكتر آورد و دارو خرید .

گوریو اكنون در غربتی جان سوز با مرگ دست و پنجه نرم می كرد در حالی كه دخترانش به عیش و نوش و خوش گذرانی سرگرم بودند.آن ها حتی برای حاضر شدن بر بالین پدر ، بهانه تراشیدند و هنگامی كه گوریو به این موضوع پی بُرد ناباورانه در هم شكست. این کاری ترین ضربه ی نامهربانانه ی فرزندان به پدر بود .

در واپسین لحظات عمر گوریو ، دلفین آمد ؛اما حضور او بی ثمر بود. سرانجام پیرمرد در گذشت.دخترانش برای خاک سپاری او قدمی برنداشتند و دامادها نیزاز این كار انسانی واخلاقی شانه خالی كردند و گفتند كه مرگ پیرمرد به آن ها مربوط نیست.

اوژن ، بابا گوریو را به خاک سپرد. اوژنِ درهم شکسته، به گور پیرمرد بی چاره نگریست و از نامرادی و بی وفایی انکار ناپذیر زمانه اشک غم بر خاک گوریو چكاند.

گذری در بابا گوریو:

قهرمان داستان در نظر برخی از منتقدان " لیر شاه " دیگری است و واقع گرایی نیرومند كتاب ، یادآور بهترین داستان های چارلز دیكنز است .

برخی از منتقدان، بابا گوریو را شاهكار بالزاک می دانند و معتقدند كه بالزاک با انتشار این اثر در سال 1835 پیروزمندانه قدرت خود را به عنوان آفریننده دنیای داستان سرایی نشان داد .برخی هم آن را نمی پسندند و بر این باورند كه "بابا گوریو " نه تنها شاهكار نیست بلكه از دیگر كتاب های متعارف بالزاک پایین تر است و دلیل این ضعف را در آن می دانند كه داستان سرا نباید با تلقین ، خواننده را در موضعی قرار دهد كه بخندد یا بگرید؛ زیرا ارزش یک كار بزرگ به خنده و گریه ی خواننده نیست بلكه به محتوای فكری آن اثر است .

از نگاه بالزاک ، دنیا لجن زار است و انسان باید تا آن جا كه می تواند خود را در بلندی ها نگه دارد.دنیا جولانگاهی از افراد فریب خورده و کلاه بردار است .باید کوشید تا نه در میان فریب خوردگان بود و نه در میان کلاه برداران .

و به قول شاعری:

رشته گر باریک باشد ، در محبت باک نیست

جهد کن تا از کشاکش نگسلانی رشته را
6-چارلز دیکنس ... دیوید کاپرفید
مخفی :
طرح کلی داستان
راوی داستان اول شخص است. در فصل های نخست، دیوید را همراه مادر جوانش می‌بینیم، مادری معبود دیوید که آفریدهای است شیرین و نازنین، اما ضعیف و سبک مغز.

پگوتی، این موجود عجیب و غریب، که رفتارش تند و خشن ولی دلش سرشار از مهر و عطوفت است، در کنار آنان است. رشتهٔ این زندگی آمیخته به عشق و محبت با ازدواج بیوهٔ جوان با آقای موردستون مردی سنگدل، که در پس نقاب متانت مردانه پنهان شده است گسسته می شود؛ این مرد، به تحریک خواهرش، سرانجام باعث مرگ پیشرس همسر جوان و ساده دل خود میشود.

دیکنز تأثرات این کودک را، که نمی تواند با محیط تازه سازگار شود و در لاک خود فرو میرود، استادانه شرح داده‌است. ناپدری، کودک عاصی را به مدرسه میفرستد تا بدرفتاریهای آقای کریکل ظالم را تحمل کند. وی در مدرسه نسبت به یکی از رفیقان خود، به نام استیرفورث حس ستایش بی‌حدی پیدا میکند. او جوانکی است فریبنده که بعداً باعث سرخوردگی دوستش میشود و کودک با ترادلز مهربان و خوش‌بین، که با کشیدن اسکلت وقت میگذراند، صمیمی می‌شود.
ناپدری دیوید، پس از آن، او را به کارهایی پست در فروشگاه موردستون و گرینبی در لندن محکوم میسازد؛ وی در این ایام در نهایت رنج و مهنت به سر میبرد و این خود بارتاب روزهایی است که دیکنز در کودکی در کارگاه کفش گذرانده بود. خوشبختانه دوستی باآقای میکابر و خانوادهاش جان تازهای به او میبخشد. آقای میکابر یکی از آفریدههای فناناپذیر دیکنز است، وی بیرونبری است با هیکل نتراشیده که حال و روز خود را به مبالغه تیره‌تر از آن چه هست جلوه می‌دهد.
دیوید از لندن میگریزد و پیاده به دوور میرود و سرانجام، خسته و بی‌رمق، به خانهٔ ییلاقی عمه بتسی ترانوود میرسد، که زنی است با مزاج نامتعارف که هنگام تولد دیوید نسبت به او بی‌علاقه بود، چون دلش میخواست نوزاد دختر باشد. در کنار این عمه، آقای دیک بینوا، این مرد جنون زدهٔ دوست داشتنی، به سر میبرد که خاطرهٔ اندیشهٔ آزار چارلز اول نمیگذارد حواس او جمع کارهایش باشد. دیوید دوران آموزشی خود را در کنتربری، در دفتر وکیل مدافع میس ترانوود، به نام ویکفیلد، پی‌میگیرد که اگنس، دختر ناز و تیزهوش او، بعدها در زندگی دیوید به شدت اثر میگذارد. سپس دوره کارآموزی را نزد آقای اسپنلو، در دارالوکاله اسپنلو و جارکینز میگذراند. دیوید استیرفورث را باز مییابد و او را به خانوادهٔ دایهٔ خود، کلاراپگوتی، معرفی می­کند. بدبختی‌هایی که آن جوان بی ادب برای این خانوادهٔ فقیر به بار میآورد، خود رمانی در دل رمان است؛ این داستان سرشار است از حوادث غم‌بار و تماشایی که تا حادثهٔ غرق شدن کسانی در دریا هم پیش میرود. در این حادثه، استیرفورث، فریب دهنده امیلی کوچولو، همراه نامزد همین دختر، که برای نجات جان استیرفورث خود را به خطر افکنده است، هلاک می­شود.

دیوید که از مهر بیریای اگنس ویکفیلد نسبت به خود غافل است، دورا اسپنلو، دیوانه‌ای پر ملاحت را به زنی میگیرد و رفته رفته شهرت و افتخار ادبی کسب میکند. زندگی عشقی دیوید و دورا شاعرانه وصف شده‌است، در عین آنکه خالی از لطایف و ظرایف نیست. دورا پس از چند سال میمیرد و دیوید، که دردش تسلی ناپذیر است، پس از اندک زمانی پی میبرد که با غافل ماندن از اگنس مرتکب چه خطایی شده است. پدر اگنس به چنگ فردی بی سروپا، ناجنس و مکار به نام اورای هیپ افتاده‌است، که همه کارهٔ اوست با قیافهٔ وحشتناک و دستهای چرکین که میراث او را اداره میکند و در هوای ازدواج با اگنس است. نابکاری‌های این فرد پست و شوم را میکابر و ترادلز بر ملا میسازند. همه چیز به خوشترین وجه پایان مییابد: هیپ به جرم تقلب و تملک بلاحق اموال محکوم میشود؛ دیوید با اگنس ازدواج میکند، آقای میکابر سرانجام ترتیب قرضهای خود را میدهد و با عنوان صاحب منصب مستعمراتی شغلی پیدا میکند که با آن میتواند زندگی آبرومندانه‌ای داشته‌باشد.

7-املا برونته ... بلندی‌های بادگیر
مخفی :
این رمان داستان عشق آتشین ولی مشکل‌دار میان هیث کلیف و کترین ارنشاو است.*و این‌که این عشق نافرجام چگونه سرانجام این دو عاشق و بسیاری از اطرافیانشان را به نابودی می‌کشاند. هیث کلیف کولی‌زاده‌ای است که موفق به ازدواج با کاترین نمی‌شود و پس از مرگ کاترین به انتقام‌گیری روی می‌آورد.
داستان رمان برای مسافری تعریف شده‌است و او آن را به اول شخص روایت می‌کند.

8دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

مخفی :
ماجرای داستان.

درباره ماجرای داستان باید گفت که این ماجرا زاده واقعیت بود و به زبان دیگر، این حوادث مختلفی که جان داستان را به وجود میآورد ماجرایی است که واقعیت برایش فراهم آورد. استاندال از خوانندگان مشتاق روزنامه دادگاهها بود: در شمارههای روز 28 تا 31 دسامبر 1827، گزارش محاکمهای را در این روزنامه دید که آن روزها در دادگاه جنایی ایزر ، یعنی در زادگاهش، جریان داشت. حادثهای که موجب این محاکمه شد، از این قرار است : آنتوان برته پسر خانوادهای پیشه ور، بسیار زود به سبب تیزهوشیاش در نظر کشیش خود ممتاز شمرده می شود. کشیش او را وارد مدرسه علوم دینی ثبت نام میکند، اما دیری نمی گذرد که به علت ضعف مزاج از این مدرسه بیرون میرود. آنوقت، معلم سرخانه بچه های مردی به نام موسیو میشود و کمی پس از آن، با زن صاحبخانه روی هم میریزد و به اصطلاح فاسق او میشود. بار دیگر به مدرسه علوم دینی میرود. اما اقامتش در این مدرسه، که اینبار مدرسه بزرگ علوم دینی گرنوبل است، مثل اقامتش در آن مدرسه نخست، به درازا نمیکشد. آنگاه، برته شغل تازهای پیدا میکند و معلم سرخانه موسیو دوکوردون میشود. اما بسیار زود معلوم میشود که با دختر صاحبخانه سر و سری دارد. از خانه موسیو دوکوردون رانده می شود، آواره می­ماند و از اینکه تاکنون خدمتگزاری بیش نبوده است، به خشم می آید و سوگند یاد میکند که انتقام خود را بگیرد. در کلیسای دهکده زادگاه خود، هنگامی که ولی نعمت سابقش، کشیش، آیین قداس را به جای میآورد، تیری به سوی مادام میشو شلیک میکند. در ماه دسامبر، به محکمه جنایی کشانده میشود و دادگاه حکم مرگش را میدهد، و روز 23 فوریه 1828 اعدام می شود. بیست و پنج سال داشت . چنین است داستانی که ذهن استاندال را به خود مشغول میدارد .
9-هنری فیلد تیکن .... تام جوتز
10-نئودور داستایوفسکی ...برادران کارامازوف
مخفی :
برادران کارامازوف (به روسی: Братья Карамазовы) رمانی از داستایوفسکی نویسندهٔ شهیر روسی است.

برادران کارامازوف مشهورترین اثر داستایوسکی است که وی آن را در سال ۱۸۷۹ دو سال قبل از مرگ خویش به چاپ رساند و گویی این رمان قسمت اول از یک مجوعه سه گانه بوده است اما عمر نویسنده کفاف تکمیل دو اثر دیگر را نداده است.

داستان کتاب ماجرای خانوادهٔ عجیبی است و شرح نحوهٔ ارتباطی است که بین فئودور کارامازوف، پیرمرد فاسدالاخلاق و متمولی است که با سه پسرش به نام‌های میتیا، ایوان و آلیوشا و پسر حرامزاده‌اش به نام اسمردیاکوف وجود دارد .برادران کارامازوف رمانی فلسفی است که به طور عمیقی در حوزه ی الهیات و وجود خدا، اختیار و اخلاقیات می پردازد. از زمان انتشار این رمان توسط بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان همانند آلبرت اینشتین، زیگموند فروید ، مارتین هایدگر ، کورت ونه گات, لودویگ ویتگنشتاین و پاپ بندیکت شانزدهم مورد تحسین قرار گرفته است و به عنوان یکی از بهترین اثرها در ادبیات شناخته شده است.
همه ی اینها آثار واقع گرایانه یا رئالیستی هستند در میان این ها رمان مادام موآدری ویژگی قابل توجهی برخور دار است و از مهم ترین سبک رئالیستی واقع گری در ادبیات با این اثر به وجود آمدبه طوری که بسیاری از نویسندگان از جمله ساموئل وان مادام بوآری را کتاب مقدس واقع گرا می داند و در واقع با کتاب مادام بوآری رئالیسم شروع شد .


رمان واقعیت را بیان نمی کند
با ذکر منبع; WwW.kargardani.Ir نسخه برداری مجاز است
11-23-2013 03:26 AM
مشاهده سایت این کاربر یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 


کسانی که از این موضوع بازدید کرده اند
3 کاربر زیر موضوع را خوانده است:
user (11-26-2013, 05:35 PM)، محسن قادری (01-30-2014, 05:36 AM)، m_mbastani (06-08-2022, 09:47 PM)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان


click درباره ماوب سایتهای زنجیره ای ناجی
   
 
سایت فیلم سازی و کارگردانی
این سایت اختصاصی مختص به فیلم سازی می باشد.
لطفا بعد از ثبت نام ,نام کاربری خود را به شماره 10009121139712 ارسال نمائید برای ارتباط و اطلاع رسانیهای انجمن و لطفا زمینه ی کاری خورد را نیز بگوید
شما در این سایت می توانید آثار خود را به نمایش بگذارید
وهرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع می باشد

مدیریت توسط محسن قادری

سالم ترین چت ایران ناجی © تالار گفتگوی ناجی
  • سالم ترین شبکه اجتماعی ایران
  • تالار علمی و عمومی ناجی
  • ناجي پروژه انواع تحقیق و مقاله
  • چت روم ناجی
  • آپ لود فایل ناجی آپلود سنتـــــــــــــــر
  • ناجی فیلم
  • آخرین اخبار سایت
  • یاس سیستم
  • تولبار ناجی
  • وبلاگدهی ناجی ،‌ ناجی وبلاگ