نام کاربری:  
رمز عبور:     



RSS Feed

کد تبلیغات ثابت حرفه ای

ارسال پاسخ  ارسال موضوع 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امیتازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اکسپرسیونیسم


*******
کارگردان
Administrators
وضعيت : آفلاین
Trade Count: (0)
ارسال ها:275
تاریخ ثبت نام:Oct 2013
اعتبار: 0
سپاس ها 25
سپاس شده 11 بار در 9 ارسال

مدال فعال

ارسال: #1
اکسپرسیونیسم
اکسپرسیونیسم
جنبش هنری هیجان‌نمایی یا مکتب اکسپرسیونیسم چیست؟ تاریخچه اکسپرسیونیسم, اکسپرسیونیسم در سینما, نقاشی, ادبیات, ادبیات نمایشی (تئاتر), پیکره سازی, هنرمندان, اکسپرسیونیسم در جهان

هیجان‌نمایی یا اکسپرسیونیسم (به انگلیسی: Expressionism) نام یک مکتب هنری است. اکسپرسیونیسم شیوه‌ای نوین از بیان تجسمی است که در آن هنرمند برای القای هیجانات شدید خود از رنگ‌های تند و اشکال کَجوَش (معوج) و خطوط زمخت بهره می‌گیرد. دوره شکل گیری این مکتب از حدود سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۵ میلادی بود ولی در کل این شیوه از گذشته‌های دور با هنرهای تجسمی همراه بوده و در دوره‌های گوناگون به گونه‌هایی نمود یافته‌است. برای نمونه مکتب تبریز در نگارگری ایرانی و مکتب سونگ در هنر چین را اکسپرسیونیست هنر ایران و چین می‌نامند.
 تاریخچه
عنوان «اکسپرسیونیسم» در سال ۱۹۱۱ برای متمایز ساختن گروه بزرگی از نقاشان به کار رفت که در دههٔ اول سدهٔ بیستم بنای کار خود را بر باز نمایی حالات تند عاطفی، و عصیان گری علیه نظامات ستم گرانه و ریاکارانهٔ حکومت‌ها، و مقررات غیر انسانی کارخانه‌ها، و عفونت زدگی شهرها و اجتماعات نهاده بودند. این هنرمندان برای رسیدن به اهداف خود رنگ‌های تند و تشویش انگیز، و ضربات مکرر و هیجان زدهٔ قلم مو، و شکل‌های اعوجاج یافته و خارج از چارچوب را با ژرفا نمایی به دور از قرار و سامان ایجاد می‌کردند و هرآنچه آرامش بخش و چشم نواز و متعادل بود از صحنهٔ کار خود بیرون می‌گذاشتند. بدین ترتیب بین سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۳ مکتب اکسپرسیونیسم با درکی خاص از هنر خاص ونسان ونگوگ و به پیشتازی نقاشانی چون کوکوشکا، امیل نولده و کرشنر در شهر درسدن و با عنوان «گروه پل» به وجود آمد.
 
 
1920s German Expressionism - The Cabinet of Dr. Caligari
 
اکسپرسیونیسم در سینما
پنج سالی را (از ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۴ ) که آلمان به خاطر شکست در جنگ به سخت ترین شکل ممکن طی کرد و در نتیجه شورش و کودتاها ، مداخله های نظامی ، کاهش ارز پول و گرسنگی، به شدت متزلزل شد، از نظر هنری ، غنی ترین دوران سینمای آلمان به شمار می رود .
 "پل روتا " معتقد است که فقط کافی بود که کسی به سینمای آلمان نظری بیفکند تا بتواند به کاربرد حقیقی قلمرو سینما پی ببرد .
نخستین آزمایش های هنری در سینمای آلمان نمایشگر گرایش های آن در به تصویر کشیدن رویدادهای « درونی » و عینیت بخشیدن نمادین به آن ها بود.
شروع این مکتب در سینما
 با فیلم « مطب دکتر کالیگاری » اثر روبرت وینه و با فیلمنامه ی «مایر » در سال ۱۹۲۰شروع شد که به شدت تپنده و اکسپرسیونیستی نوشته شده بود و دیگر فیلم مشهور این مکتب نوسفراتو (مورنائو1922) است.

شاید هدف « مایر » از این فیلمنامه این بود که همه قدرت حاکم دستگاه حاکمه را که باعث شعله ور کردن جنگ های بی شمار ، حاکم بر مرگ و زندگی مردم کشور شده بود را متلاشی کند.
بعضی از عناصر و جنبه های منعکس ، در این فیلم مثل دوگانگی حاکم بر روح بشر ،نیرو و جبر سرنوشت ،جاذبه های موجود است و هیولای مادون انسانی مستقیماً از سنّت های ادبیات رمانتیک آلمان و بدبینی و روحیه ی دهشتزده ی رایج در آن گرفته شده است.
در سال های ۲۰ میلادی شمار آزمایش هایی که انجام شد تا از « مطب دکتر کالیگاری » تقلید شود ، کم نبود . فیلم هایی چون « دستهای اورلاک » ۱۹۲۴ ، « تورگوس » ۱۹۲۰ ، « راسکول نیکف » ۱۹۲۳ و ...  .اما هیچ یک از این فیلم ها به سر مشق خود نرسیدند. اشکال اکسپرسیونیستی به صورت آرایش های ساده دگرگون شدند. در واقع این اشکال توانایی آن را نداشتند که بتوانند تصویر دنیای سه بعدی را مجسم کنند.
بدلیل مهاجرت کارگردانانی همچون مورنائو و لانگ به امریکا،این جنبش در هالیوود هم مطرح شد. که در این بین میتوان به فیلم همشهری کین (1941)،شاهکار ارسون ولز اشاره کرد.
 
ویژگی های مکتب اکسپرسیونیسم
- اکسپرسیونیسم به طورکلی یعنی اغراق در توصیف و شرح دادن.
- داستان ها با مظامین پچیده و مرموز که عموما در شرایط بدی رخ می دهد.
- فیلم برداری در مکان های بسته و استدیويی
- تحریف واقعیت
- گریم اغراق شده
- استفاده ی چشم گير از لنز واید
- داستان های ماورائی
- نورپردازی با مایه های تیره و سایه های تیز و پرکنتراست
- استفاده از دکور های دِفرمه و دارای زاویه های نوک تیز.
 
فیلم های مشهور اکسپرسیونیسم
همشهری کین- مطب دکتر کالیگاری- نوسفراتو- آخرین مرد- مترو پلیس- زخم .
* - نشانه هايی از سينمای اکسپرسيونيسم را در فيلم های ژانر وحشت و نوآر و تا حدی در فيلم های سورئاليستی ميتوان ديد.
 
اکسپرسیونیسم در نقاشی
گفته شده که « گوگن » اولین نقاشی بود که نظریات و عقایدش بر این مکتب  ( در نقاشی ) تاثیر فراوان گذاشت. او سال ها قبل از پیدایش این جنبش به نقاشان جوان متذکر شده بود که به هیچ وجه طبیعت را سرمشق خود قرار ندهند . هنرمندان این مکتب معتقدند که این هنرمند است که محیط خود را دگرگون می کند . "کوکوشکا" ، "کاندینسکی" و" کلی" از اولین نقاشان برجسته ی این مکتب به شمار می آیند. این نقاشان از تقلید واقعیت روی گردانیدند و به جای آن به بیان منّویات و نگرش اصلی خود نسبت به جهان پرداختند . در نقاشی اکسپرسیونیسم واکنشی ست علیه به جزئیات فرو رفتن امپرسیونیسم که پیچیدگی های رنگ به رنگ شونده تنوع برآشوبنده و ته رنگهای بی دوام طبیعت را بازتاب می دهد.
 
اکسپرسیونیسم در ادبیات
در ادبیات، اکسپرسیونیسم را روشی گفته اند که جهان را بیشتر از طریق عواطف و احساسات می نگرد . به عبارت دیگر ، کوشش هنرمند مصروف نمایش دادن و بیان حقایقی است که بر حسب احساسات و تاثیرات شخصی خود درک کرده است . تقریباً هر نوع تحریف و تغییر شکل عمدی از واقعیت را در ادبیات جدید می توان نمونه هایی از روش اکسپرسیونیستی به حساب آورد . مسخ نمادین شخصیت ها در رمان « برخاستن فینگان » اثر جیمز جویس و استحاله شخصیت اصلی رمان « مسخ » کافکا شیوه های اکسپرسیونیستی محسوب می شوند .
در این گونه آثار ، واقعیت به همان شکل تحریف شده ای که به نظر نویسنده و شاعر می رسد ، بیان می شود . بازتاب تحریف شده ی واقعیت ها در ذهن نویسنده و شاعر اکسپرسیونیست مبین دید و برداشت او از جهان است . از این رو برای مثال ، استحاله شخصیت اصلی رمان « مسخ » کافکا به یک موجود زشت شبیه یک سوسک غول پیکر ، بیانگر بینش نومیدانه و بدبینانه ای است که نویسنده به موقعیت انسان معاصر دارد.
 
اکسپرسیونیسم در ادبیات نمایشی (تئاتر)
در عرصه ی تئاتر، « اگوست استریندبرگ » از پیشتازان این شیوه است. باید خاطر نشان کرد که اکسپرسیونیسم ، در مقوله های ادبی ، بیشترین تاثیر را در نمایش بر جا گذاشته است. مشخصات چنین نمایشنامه هایی به طور عمده از این قرار است : گفتگو های ادیبانه ، صورتک که شخصیت ها به چهره می زنند، وسائل  ناموزون صحنه ، بهره برداری از ابزار جدیدی چون صحنه گردان ، جلوه های ویژه در نور پردازی ، صدا و نادیده گرفتن توالی زمان.
نمایشنامه نویسان بزرگ اکسپرسیونیست در آلمان « جورج کایزر » ، « ارنست تولر » و « برتولت برشت » بودند. این نمایشنامه نویسان تاثیر ژرفی بر تئاتر امریکا بر جای نهادند. یکی از نویسندگان تاثیر گذار این سنّت « یوجین اونیل » بود که در نمایشنامه ی ( امپراطور جونز ) با استفاده از صحنه های متوالی و نمادین ، خاطرات فردی و نژادی و توهّمات مکرّر یک سیاهپوست وحشت زده ی معاصر را منعکس می کند.

 
اکسپرسیونیسم در پیکره سازی
پیکره تراشی اکسپرسیونیستی به کارگیری حفره و برآمدگی، راست خطی و خمیدگی، برش و حجم آفرینی به شیوهٔ حجم گری، اعوجاج بخشی و برهم زنی تناسبات طبیعی به شیوهٔ اکسپرسیونیسم، بر ما عرضه می‌دارد. زادکین پیکره تراش روسی(که در فرانسه به کار مشغول بود) آثاری در این سبک از خود به جا گذارده‌است. با بهره برداری از اصول و اسلوب آن مکتب متدرجا تمایلات اکسپرسیونیستی را در آثار خود نمایان ساخت، و سرانجام تنها آن شیوه را برای ابراز عصیان و بدبینی عمیق خود مناسب یافت.
 
هنرمندان
جیمز انسور در ۱۸۶۰در بلژیک به دنیا آمد و در ۱۹۴۹ در همان شهر درگذشت.
ادوارد مونک نروژی که پرده
ٔ معروفش جیغ در سال به تنهایی مفهوم کامل شیوهٔ اکسپرسیونیسم را در نظر بیننده روشن می‌سازد.
امیل نولده در
۱۸۶۷در شلزویگ، ناحیه‌ای در شمال غربی آلمان متولد شد و در۱۹۵۶ در سیبول درگذشت.
وی با تجسم بخشیدن به پندارهای دینی و صور کابوسی ذهن آشفته‌اش یکی از نقطه‌های اوج این شیوه را در وجود می‌آورد.

ژرژ روئو در ۱۸۷۱ در پاریس متولد شد و ۱۹۵۸ در همان شهر از دنیا رفت.
وی در بیشتر آثارش الهامات دینی و تلخ کامی‌های خود را با شکلهای زمخت و چهره‌های سرد و عبوس (که از جهاتی یادآور تصویر سازی قرون وسطایی و تنگ افتاده در فضایی فشرده‌اند)مجسم می‌سازد. او همچنین در آثارش رنگهای تند و تیره و خطوط سیاه بسیار کلفت(همانند بند کشی سربی در شیشه‌های منقوش کلیساهای گوتیک) به کار می‌برد.

کته اشمیت کلویتز متولد کالینینگراد(Kaliningrad) در ۱۸۶۷ و در درسند (Dresden) در سال ۱۹۴۵ درگذشت.
 
اکسپرسیونیسم در فرانسه
در فرانسه می‌توان دو مکتب اکپرسیونیسم و فوویسم را از برخی جهات فنی و صوری چون، رنگ‌های به نهایت تند، شکلهای ساده شده، جزییات از قلم افتاده، با هم قرین و مشابه دانست. ولی فوویست‌ها از رنگهای تند و خطوط ضخیم برای ایجاد نمای دیداری استفاده می‌کردند حال آنکه اکپرسیونیست‌ها از این خصوصیات برای بیان حالات درونی سود می‌جستند.
 
اکسپرسیونیسم در انگلستان
انگلستان از این نهضت‌های هنری برکناری ماند و تنها ماتیو اسمیث با آثار فوویست‌ها آشنایی یافت و به شیوهٔ آنان رنگهای گرم و تابان بر پرده‌های خود نشاند. اکسپرسیونیسم با سجیهٔ عصیانگری و مهار گسیختگی خود اصولا از پسند خوی خوددار و سنت پرست انگلیسی‌ها به دور بود.
 
جنگ‌های جهانی
پس از جنگ جهانی اول اکسپرسیونیسم گسترش و تنوع بیشتر یافت. درهلند، بلژیک، دانمارک، ایتالیا و سپس در آمریکا شیوهٔ نامبرده طبعا با پاره‌ای تمایلات و رنگهای محلی آمیخته شد و آثار فراوان و گوناگون به بار آورد. پس از جنگ جهانی دوم اکسپرسیونیسم در آلمان و دانمارک هلند و بلژیک و فرانسه شکوفایی و جنبش تازه یافت، و از ۱۹۴۸ به بعد اکسپرسیونیسم با هنر انتزاعی در آمیخت و تحولی عمده به وجود آورد که مرکز باروری آن این بار به نیویورک انتقال یافت.
 
افول اکسپرسیونیسم
 با روی کار آمدن هیتلر و حکومت توتالیتر و فاشیستی او اکسپرسیونیسم در آلمان منحط و فاسد اعلام شد و آرام آرام رو به نابودی و زوال نهاد.

منابع:
مرزبان، پرویز و معروف، حبیب: فرهنگ مصور هنرها
مکتب های ادبی ، رضا سید حسینی
معنی هنر ، هربرت رید ، ترجمه ی نجف دریابندری
به عبارتی دیگر ، نجف دریابندری
شناختی از کافکا ، دکتر بهرام مقدادی
واژه نامه ی سینمایی ، پرویز دوایی
خلاصه تاریخ هنر ، پرویز مرزبان
نقدادبی ، دکتر عبدالحسین زرین کوب
کتاب نمایش ، پرویز شهریاری
تاریخ سینمای هنری ، پاتالاس

برگرفته از:
Kargardani.ir  
 
 


با ذکر منبع; WwW.kargardani.Ir نسخه برداری مجاز است
04-28-2015 08:35 PM
مشاهده سایت این کاربر یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ


*******
کارگردان
Administrators
وضعيت : آفلاین
Trade Count: (0)
ارسال ها:275
تاریخ ثبت نام:Oct 2013
اعتبار: 0
سپاس ها 25
سپاس شده 11 بار در 9 ارسال

مدال فعال

ارسال: #2
RE: اکسپرسیونیسم
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

ژانر فیلمهای پرزرق و برق، جنبش اکسپرسیونیسم آلمان و فیلمهای کامرشپیل.
 
* اکسپرسیونیسم در حوالی سال ۱۹۰۸ به عنوان سبکی متمایز در نقاشی و تئاتر شده بود. نقاشان امپرسیونیست فرانسه کوشیده بودند کیفیات گریزان نور را به چنگ آورند. در نقاشی اکسپرسیونیسم به فعالیتهای دو گروه باید بالید.گروه پل در سال ۱۹۰۶ تشکیل شد و اعضایش لودویک کیرشنر و اریش هکل بودند. در سال ۱۹۱۱، گروه سوار آبی تاسیس شد. فرانتس مارک و واسیلی کاندینسکی ازحامیان این گروه بودند. از دیگر هنرمندان اکسپرسیونیست:
اسکار کوکوشکا و لیونل فاینینگر.
 
* ویژگیهای نقاشان اکسپرسیونیست:
نقاشان اکسپرسیونیست به طور کلی از سایه روشنها و رنگهای ظریفی که به نقاشیهای رئالیستیاحساس حجم و عمق می بخشید دوری می کردند. در عوض از لکه های بزرگ رنگهای روشن و غیر واقع گرایانه و طرحهای کارتون مانند  استفاده می کردند. چه بسا صورت آدمها کبود بود، یا تکراری ترین موتیف مارک گروهی از اسب های آبی بود.
 
* سر مشق استیلیراسیون در دکور و بازیگری تئاتر اکسپرسیونیستی بود.
 
* فیلمهای اکسپرسیونیستی فیلمهایی  هستند که از نظر سبک میزانسن گرافیکی و از ریخت افتاده برگرفته از تئاتر اکسپرسیونیستی به مطب دکتر کالیگاری می مانند. اکسپرسیونیسم آلمانی هم مانند امپرسیونیسم فرانسوی از تکنیکهای گوناگون رسانه سینما ـ میزانسن ، تدوین ، کاردوربین به شیوه های خاص خود استفاده می کند. وجه ممیزه اکسپرسیونیسم آلمان بیشتر در استفاده خاص آن از میزانسن است.
 
* فیلمهای اکسپرسیونیستی آلمان به میزان غیر عادی بر ترکیب بندی تصویری تک تک نماها تاکید می کنند. بیشتر فیلمها توجه مار ا به عنصر خاصی در نما جلب می کنند نه طرح کلی نما.
در فیلمهای اکسپرسیونیستی، حالت بیانگر مرتبط با عنصر انسانی به همه وجوه میزانسن  تسری پیدا می کند. در سالهای ۱۹۲۰، در وصف فیلمهای اکسپرسیونیستی غالباً اشاره می کردند که دکورها «بازی می کنند» یا با حرکات بازیگران در می آمیزند. دکور نه تنها به عنوان یک عنصر زنده عمل می کرد بلکه بدن بازیگر نیز به عنصر دیداری بدل می شد.
 
* سطوح استیلیزه کمک می کردند عناصر نا همگون دورن میزانسن همانند به نظر بیایند.
 تقارن هم راهی بود برای ترکیب بازیگران لباسها و دکور با هدف تاکید بر ترکیب بندی تصاویر.
 
* شاید آشکار ترین و غالب ترین خصوصیت اکسپرسیونیسم استفاده آن از ریخت افتادگی و اغراق باشد.  در فیلمهای اکسپرسیونیستی خانه ها غالباً نوک تیز و  معوج هستند، صندلی ها بلندند و راه پله ها خمیده و نااستوارند.
 
* این یک واقعیت است که بازی اکسپرسیونیستی تعمداً اغراق شده و موکد بود  تا با سبک کلی میزانسن سازگار باشد.در نماهای عمومی حرکات بازیگران گاه به رقص می ماند و بازیگران در مسیرهایی حرکت می کردند که دکور مجبورشان می کرد.
 
* اصل اغراق شامل نماهای درشت چهره بازیگران هم می شد. به طور کلی، در فیلمهای اکسپرسیونیستی بازیگران هیچ کوششی برای خلق  جلوه رفتار طبیعی نمی کنند؛ غالباً بریده، بریده حرکت می کنند، درنگ می کنند و با دست حرکات ناگهانی می کنند.بازی این بازیگران  را باید با ملاکهای بازی واقع گرا داوری کرد، بلکه باید دید این حرکات چگونه با میزانسن عمومی جور در می آیند.
 
*یک خصوصیت دیگر و بسیار مهم  میزانسن اکسپرسیونیستی همنشینی شکلهای مشابه در ترکیب بندی تصویر است. یکی از شگردهای معمول فیلمهای اکسپرسیونیستی قرار دادن ادمها در کنار درختهای از شکل افتاده است به نحوی که این دو شکل مشابهی بسازند.
 
* از اکسپرسیونیسم غالباً برای نقل روایت هایی استفاده می شد که در گذشته یا مکانهای عجیب و غریب اتفاق می افتادند یا دارای عناصر تخیلی یا وحشتناک بودند.

منبع:
بوردول، دیوید، تامسون، کریستین، ۱۳۸۳،تاریخ سینما،ترجمه: روبرت صافاریان، تهران، نشر مرکز. از ص۱۳۸ تا ۱۵۷
انجمن فیلمسازی

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
با ذکر منبع; WwW.kargardani.Ir نسخه برداری مجاز است
04-28-2015 08:37 PM
مشاهده سایت این کاربر یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ


*******
کارگردان
Administrators
وضعيت : آفلاین
Trade Count: (0)
ارسال ها:275
تاریخ ثبت نام:Oct 2013
اعتبار: 0
سپاس ها 25
سپاس شده 11 بار در 9 ارسال

مدال فعال

ارسال: #3
RE: اکسپرسیونیسم
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


آیا در اصل چیزی به نام«تئاتراکسپرسیونیستی»وجود داشت؟

پذیرفته شده است آن‌چه امروز با واژهء«اکسپرسیونیزم»به‌طور قطعی‌ عنوان می‌شود.در گذشته نیز همین‌ گونه فهمیده می‌شد.حال آنکه تئاتر یا صحنه‌ای با این نام و نشان وجود نداشت تا بتوان نمونه‌ای از آن در آموزش شیوهء صحنه‌آرایی نشان داد؛ همان‌گونه که«صحنهء آزاد» اتو برام برای ناتورالیزم‌ بی‌مثال بود.

برداشت‌های گوناگون اساسی از«اکسپرسیونیزم»و همچنین‌ گونه‌های مختلف تجربه‌های‌ صحنه‌ای،به‌طور قطع نشان می‌دهد که علمکرد در جهت‌های یکسانی‌ نبوده است.گروه«صحنهء توفان» که حاصل تلاش‌ خود را به مثابهء«تئاتراکسپرسیونیست»معرفی می‌کرد، آشکارا دست آورد عملی خود را از نوآوری‌های صحنه‌ای در تئاتر آلمان‌ ماکس راینهاردی که با عنوان«آلمان‌ جوان» از نمایشنامه‌نویسان شناخته شدهء«اکسپرسیونیست»بهره می‌گرفت، جدا می‌دانست.این‌ نمایشنامه‌نویسان کسانی بودند مانند راینهارد گورینگ،الیزلاسکر-شولر،فرتیس فون اون روه،پال‌ کرنفلد،فرانتیس و رفل که این‌ نمایشنامه‌نویسان«جوان آلمان»برای گروه توفان،که خود را با کلام‌ هنری آگوست شترام و صحنه‌آرایی‌ لوتار شریر همآهنگ کرده بود«اکسپرسیونیست»به شمار نمی‌آمدند.در نخستین اجراهای‌ نبرت-تئاتر در سدنر هر دو جناح‌ افراطی کار خود را آغاز کردند.در آن‌ جا ویلیام وایر برای نمونه پانتومیم‌«چهار مردهء فیامتایی»  از هروارت‌ والدن را برای«صحنهء توفان»اجرا کرد،همچنین نمایشنامهء«پسر»  اثر والتر هازن کلور برای نخستین بار در همین مکان اجرا شد؛ در آن‌جا اسکار کوکوشکا نیز نمایشنامهء خودش را با صحنه‌آرایی‌ ویژه ارائه کرد و بدین‌ترتیب‌ مهم‌ترین نمونهء امکانات تئاتراکسپرسیونیستی عرضه شد.

در این راستا شایان توجه است:برلن،که آن زمان به عنوان مرکز فرهنگی ارزش داشت.برای«تجربهءتئاتر اکسپرسیونیستی»نسبت به‌ ایالت‌های دیگری مانند صحنه تئاترشهر فرانکفورت،تئاتر ناسیونال‌ مانهایم،تئاتر شهر در سد نر،که‌ بیشتر آثار نمایشنامه‌نویسان جوان‌ را برای نخستین بار اجرا می‌کردند، کم‌تر فعال بود.عمل معناداری را که‌ کارگردانانی همچون‌ کلوستاو هارتونگ،ریچارد وایشرت، برتولد ویرتل در دادن شاقول بدان‌ دست یازیده‌اند،هنوز همچنان تحقق‌ نیافته است.اگر امروز پرسیده شود:«تئاتر اکسپرسیونیستی»چه بود؟و کسی بخواهد به دنبال آن برود،تنها می‌توان این مفردات را پیش روی‌ نهاد.«تئاتر اکسپرسیونیستی»در آغاز می‌ماند.

برآیند ذهنی صحنه

اگر از این نکته صرف‌نظر شود که موسیقی در جوهرهء خودش از دیر زمان«اکسپرسیونیستی»بوده است‌ و به عنوان نمونه‌ای برای هر تلاشی به‌ جهت«تأثیر ناب»ارزش‌یابی شود، اکسپرسیونیزم نخست در نقاشی به‌ وجود آمد.نخستین تحریکات‌ نوسازی در تئاتر هم از نقاشی آغاز شد.«دربارهء ترکیب صحنه»2اثر واسیلی کاندینسکی(1912)و شعر صحنه‌ای او با عنوان«نوای زرد»2نخستین نتایج نو برای درک صحنه‌ بودند،که ذهنیت کارهای هنری واگنر را با نیرومندی پیش برد و به طراحی‌ و نقد«فوخ»و به«میرهولد»برای‌ جست‌وجوی سبک صحنه‌ای‌ ویژه‌اش بهره رساند.این پدیده‌ نخست در تئاتر هنرمندان مونیخ با همدستی استوار هنرهای تجسمی در ترکیب صحنه‌ای رخ نمود-بسی‌ دیرتر این تأثیر در صحنه‌های ابتدایی‌ کوچه و خیابان دگرگون شد-بدین‌ گونه کاندینسکی علیه تقدم«هنرهای‌ تجسمی»(سبک صحنه) و همان‌طور علیه تقدم موسیقی‌(واگنر)برانگیخته شد و به نفع‌«برآیند صحنه‌ای»از مؤلفه‌های‌ مساوی در تئاتر رأی داد.

موسسهء هرگویال«تئاتر هنر نوین»در سال 1914 می‌خواست‌ طرح‌های کاندینسکی را در عمل پیاده‌ کند،نقاش و آهنگساز«سوارکار آبی»4همکاری یک دیگر را پذیرفتند.برنامهء نمایش‌ای برای مثال در وضعیت نمایش‌های نو ژاپن آمادهء طراحی شده بود؛آن‌ جا با این آغاز،جنگ پایان یافت.بعدها هنگامی که هوگوبال در گالری‌ زوریخ«شب‌های تئاتر دادا»را برگزار کرد،برای روشنگری بیش‌تر، گامی از آغاز این حرکت فراتر نهاد.نمونه‌ای دیگر در اجرای«هیولا و آدم‌ قلابی»6نوشتهء اسکار کوکوشکا توسط مارسل یانکو،که با ماسک‌ آفریده شده بود،به دست داده شد. (هوگوبال.امی هنینگس،تریستان‌ تازار در این تئاتر به عنوان بازیگران‌ مؤثر بودند.)

انگاره‌های این جستجو:کلام به‌ مثابه سخن موزون فریادگونهء آهنگین،پانتومیم به مثابه شکل‌ حرکتی،ماسک‌ها و لباس‌ها به مثابه‌ تأثیرات سه بعدی پلاستیک‌ Plastische .

این تمایلات که بعدها در تجارب‌ ذهنی-صحنه‌ای با هاوس‌و پیش‌ از همه در کارهای اسکار اشلمر دنبال‌ شد،بیش از هرچه نمایشگاهی از«تماشای»بازی را هدف قرار دادند.آنها هنر صحنه را به مثابه«هنر فضا»  جدی قلمداد کردند و شکل سه بعدی و فعال فضا را همراه اشکال عینی-صوتی برای‌ یگانه‌سازی آنها در مورد آزمایش قرار دادند.بازیگری در این فضا هنر ابر عروسک است که از او تسلط بدنی‌ هنرمندانه و خوانندگی با کیفیت و رقص انتظار می‌رود.کارگردان‌ همآهنگ‌کننده و رهبر برآیند صحنه‌ است که این برایند(سنتز)از اجزاء واژگان(نمایشنامه)موسیقی(سخن‌ گفتن)نقاشی(نور و اشکال رنگی)سه‌ بعد(شکل فضا)حرکت(رقص‌ پانتومیم و همین‌طور واژگان پویا، نور پویا،رنگ-شکل فضای پویا)آفریده خواهد شد.

دمدمه‌های آغازین‌ اکسپرسیونیسم در هنر تئاترهمزمان با کارهای قابل شمارش‌ اسکار کوکوشکا،اجرای نمایشنامهء آگوست اشترام توسط گروه«صحنهء توفان»تجربهء لوتار شریر در تماشاخانهء«صحنهء نبرد»هامبورگ و«اجراهای با هاوس»است.شایان‌ توجه این‌که شریر در صحنهء با هاوس از برداشت‌های شخصی‌اش از تصورات اساطیری‌ اکسپرسیونیستی جهشی به سوی‌ کسب تجارب ساختارگرایی-ذهنی‌ اشلمر،مهلی مناجی و شاوینسک‌ نشان داد.

"آلمان جوان‌"

دومین نقطهء تئاتر

اکسپرسیونیستی‌"در شعر بسته شد، شعری که از نقاشی تأثیر می‌گیرد و ویژگی شاعرانه بودنش را شکل‌ می‌دهد.نخست‌"غزل نوینی‌"زاده شد که در تخالف،به غزل فاخر موجود در صحنه فشار می‌آورد.

"نمایشنامهء«پسر»اثر والتر هاوزن‌ کلور به درستی مناسبتی شد که برای‌ نخستین بار واژهء"اکسپرسیونیست‌"استعمال شود.کرت پینتوس‌ می‌نویسد:"پسر"باید به عنوان‌ نخستین نمایشنامه‌ای قلمداد شود که‌ در عرصهء دراماتیک می‌خواهد توسط نقاشی نوین و چون موسیقی به سوی‌ هدفی معین،با تلاش به پیش برود.در این اثر،تلاش؛روانی درونی،پایدار و با شجاعت،مشتاق و شورانگیز چهره‌ نشان داده است و به کمال پوشاک‌ یکسان(اونیفورم)"اکسپرسیونیزم‌"مورد توجه قرار گرفته است.بدین‌گونه با تجربهء متهورانهء جوانی‌ اکسپرسیونیستی پدیدار می‌شود که‌ می‌توان گفت:نمایشنامه‌ای‌ متافیزیکی پا به هستی گذارد...هنر چنین درامی در قالب بده‌بستان‌های‌ روزمره،در حرکت شخصیت‌های‌ نمایش داده شده،نمی‌گنجد،بلکه در شکل مؤثر بیانی،روانی سرگردان‌ شده و پریشان جای می‌گیرد."

"صحنه باید بیان شود نه بازی.یگانگی بده‌بستان با واژگان،واژه‌ای‌ که خودش در صحنه حضور یافته‌ است،همراه با راه حلی روشن در دنیایی از واقعیت‌ها،همزمان با یگانگی نمایشی(دراماتیکی)پیش‌ می‌رود...در این‌جا صحنه به مثابه‌ رسانه‌ای میان فلسفه و زندگی عمل‌ می‌کند؛نخستین و مقدس‌ترین‌ میانجی‌ها حیرت‌زدگی،بسیار مؤثر و یاری‌دهنده شما را بر روی همهء این‌ها معلق نگه م دارد».هازن کلور در بیانیهء خود"تئاتر فردا"(1916) این نقطه‌ نظرها را مطرح می‌کند.بدین وسیله‌ برخی از شاخص‌ها را نشان می‌دهد که تنها برای نمایشنامهء خود او با ارزش نیستند،نمایشنامه‌ای که در همان زمان توسط آلبرت-تئاتر در در سدنر به دلیل سانسور و ممنوعیت‌ در برابر میهمانان دعوتی به اجرا درآمد.دربارهء اجرا منتقد روز(کامیل‌ هموفمن)نوشت:"این اجرا که به عنوان‌ قضاوتی دوست‌داشتنی خودش را با سال‌ها دگرگون می‌کند،قابل تعمق‌ است و به عنوان ضرب شصت نسل‌ سربرافراشته،پابرجا می‌ماند.با وجود نوآوری در آن هیجان باشکوه‌ کار دست بالا گرفته نشده است،سبک‌ ویژه‌ای برای اجرا دیده نمی‌شود لیشو(کارگردان)در مدرسهء برام‌ ریشه hدوانیده‌ است،هجوم و نبرد او را به سوی ضرب آهنگ‌ درونی ایبسن هدایت می‌کند.او نمایشنامهء خانوادگی‌ای را اجرا کرده‌ است.از این دیدگاه(پسر)همانند"بازی رویا"10عرضه شده است.در این‌جا هیچ رویایی نبود،مگر ارنست دویچ(که او نقش اصلی را بازی می‌کرد و وظیفهء مهم اثر را به‌ شخصه بر عهده داشت.)او در عالم‌ خوابزدگی لابه‌لای پرده‌ها گام‌ برمی‌داشت؛تصویری شوق‌انگیز، ژرف‌نگرانه،گداخته شده و با ارزشی‌ به دست آمده از افزون‌خواهی.کوتاهی زمان،فقر،تخیل،ولی‌ نتیجه‌ای بزرگ او را احاطه کرده بود؛ زیرا نه فقط ضربان نبض شدید جوان،بلکه ضربهء نهایی جوانی تازه‌ کار احساس می‌شد.

نمایشنامهء راینهارد زورگه به نام‌"گدا" این نمایشنامه‌ در سال 1912 چاپ شد و شاید نمونهء پیشگامی از درام اکسپرسیونیستی‌ محسوب شود-در سال 1917 در ردیف آزمون‌های تئاتر آلمان که با عنوان‌"آلمان جوان‌"پایه‌گذاری شده‌ بود،برای نخستین بار اجرا شد(بازیگران نقش‌های اصلی‌ گرترودایزوله،هلنه تیمیگ،ارنست‌ دویچ،پال واگنر،امیل یانیگیس.)ماکس راینهارد به عنون کارگردان‌ در این‌جا نخستین نمونهء سبک نوین‌ صحنه‌ای را که برای اولین بار ابداع‌ می‌شد،عرضه کرد."در این تئاتر که‌ در صحنه‌ای خالی اجرا می‌شد،هیچ‌ چیز تغییر نمی‌کرد،ساختمانی فضا را محدود و کوچک نمی‌ساخت‌ قسمتی از فضای بزرگ سیاه صحنه‌ را که چیزی بدون اتکاء،احساس‌ ناشدنی و بی‌مرز داشت،نوری‌ روشن می‌کرد:این‌جا بازی می‌شد،یا انسانی می‌ایستاد،تنها،مانند تکه‌ای‌ نور نزدیک سطحی سیاه،اتاق در این‌ فضای سایه-روشن،تنها به وسیله‌ چند صندلی خود می‌نمایاند که‌ توسط در و چهارچوب پنجره و تصاویری که به گونه‌ای آزاد آویخته‌ شده بودند،مرزبندی می‌شد،درختی‌ خشک و مصنوعی در نور آبی،باغی‌ را نشان می‌داد.واقعیت به کلی دور شده بود،ولی تأثیر شبح گونه‌ها و مجموعه‌ای از اسرار به وسیله‌ رنگ‌های ظریف،فوق العاده مرتب‌ تصاویر حقیقی را با هزاران معانی‌ کوچک واقعیت می‌نمایاندند"(هاتز هرالد.)

ویژگی بیانگر اجرایی‌"اکسپرسیونیستی‌"پیش از هرچه‌ هدایت نورها،برای حصول به معنایی

از واقعیت در سایه-روشن و"امکانات بدنی‌" بازیگر است.در نمایشنامهء"نبرد دریایی‌" اثر راینرارد گرینگ،ماکس راینهارد صحنهء نمایش عملیات و برج و باروی‌ کشتی جنگی را؛به مثابه نوعی از ماشین نمایشی‌ نشانه‌های رنگارنگ(شابلون)،علایم‌ راهنمایی،توپخانه‌ها،اهرم‌ها، چرخ‌دنده‌های براق و دقیق و صدای‌ ملوانان رقصان در هیبت دسته‌های‌ کر باستانی به اجرا درآورد.

پال کرنفلد با نمایشنامهء"آسمان‌ و جهنم‌" برای آزمون‌های آموزش بازی تئاتراکسپرسیونیستی گروه‌"آلمان‌ جوان‌"،نمونه‌ای دیگر تقدیم کرد.مقالهء مشهور کرنفلد"انسان مفتون‌ شده و روان‌شناسی انسان‌"،که در آن مهم‌ترین اسناد این‌"یگانگی ادبیات‌ و تئاتر در نشانه‌های‌ اکسپرسیونیزم‌"گردآوری شده‌اند، نخستین سال مجلهء"آلمان جوان‌"را هدایت کرد.

کرنفلد برای روان‌شناسی‌ انسان‌ها،در اشکال درام نو، کاراکترهای پراعوجاج و گونه‌گون را رودرروی هم قرار می‌دهد که هرکدام‌"چیزی از جنون‌"در خودشان دارند. "آن‌ها از انبوه مائده‌های زمینی به‌ پیش‌گام برمی‌دارند،حیرت‌زده و مجنون صفت،باوجوداین نخست با نشانه‌های واقعی انسان،با ذوق‌ هستند،آن‌ها با انسان‌های معمولی، فرا طبیعت را به نمایش می‌گذارند،با وجود این،نخست طبیعت واقعی‌ انسان‌ها را اجرا می‌کنند،دیگر این‌که‌ آن‌ها رهایی می‌بخشند توسط احوال‌ کاراکترها و پیش‌آمدهای فردی، بدون وابستگی به اندام‌شان و با آرامش خاطر از همه‌چیز،از هر آن‌چه‌ که تا به آن زمان نیست؛آنان،آن‌چه‌ که تا به آن زمان به راه‌شان بدون‌ ممانعت هجوم می‌آورد،هستند و آنان این جنون‌ها،این تنها-مفتون‌ شدگان،برکنار از همهء بالندگی‌های‌ نااصولی هستند.آن‌ها انسان‌های‌ دیرینه و آفرینش ناب خدایان هستند.و این عریانی‌ها که با اشاره‌های‌ نیرومند و سخنان قوی همراه‌ می‌شوند،خود را با رنج روی زمین‌ می‌غلطانند؛برای شوربختی و خوش‌بختی فقط آواز و فریادی را سر می‌دهند که روی صحنه آوار می‌شوند و حنجرها به ارتعاش‌ درمی‌آیند؛این بی‌شرمی‌هایی که با انسان‌های مبتذل این‌چنین بیگانه‌ نمایش داده می‌شود،همهء این‌ها به‌ لحاظ بدوی بودن در واقع جلف‌ هستند.در این نقطه نظرها از بیانیه‌(مانیفست)دلایل پایه‌ای گوناگونی‌ روشن شده‌اند:جوهرهء انسان در بازگشت به گذشته برمبنای دیدگاهی‌ ابتدایی،که در این جا"بدوی‌" گفته شده است،نوقلمداد می‌شود.چشم‌پوشی کردن از روان‌شناسی و آگاهی کاراکتر.("زیرا انسان ابزار فنی(مکانیکی)نیست،او آگاه شده است که ذهنیت‌گرایی‌ فسادانگیز است،در روان‌شناسی‌ واقعیت ابتدایی،آن‌قدر اهمیت نداد که ماده‌ها(ماتریال)مهم هستند"،)شکل انسان تحت تأثیر نیروی‌ روانیش خودش را می‌سازد،در رفتار بیرونی،در خلسه،در موقعت‌های‌ استثنایی دیوانگی و در جنون.

اجرای نمایشنامهء کرنفلد به‌ کارگردانی لودیوک برگر توسط"عملکرد خالقانهء استثنایی‌"زنده شد.هربرت ایرینگ در نقدی‌ همان زمان این‌گونه خاطرنشان کرد: "سبک‌"نمایشنامه و شکل اجرایی را می‌توان با ضرورت خاص وجودی‌ توصیف کرد:آگنس اشتراب در نقش‌ ماریا.هیچ‌گاه مانند این بار چنین‌ آفرینشگری‌ای،چنین بازیگر زن‌ شکل‌دهنده‌ای این قدر آزاد نبوده است‌ که این‌گونه با اراده تصویر درونی و با تحکم تأثیر خودش را عرضه کند.او شکل را از توهمات خونین بیرون‌ آورد.او روسپی و پریوش بود او دلقک و شوق‌انگیز بود.آتش‌ها از پیشروی او مشتعل می‌شدند.او روان‌ موزون بود.او تجربه‌ای نو برای هنر بازیگری را عرضه کرد."

بازیگری اکسپرسیونیستی

"هیچ هنری به اندازهء هنر بازیگری‌ اکسپرسیونیستی نیست.امکانات‌ بدنی همچون بنیان و عریانی همچون‌ نتیجه،هر دو باهم جمع هستند."در سال 1917 والترفون هولاندر به این‌ نکته توجه کرد و در این باره رجوع‌ داد به این‌که چگونه‌"ودکیند"کار شخصی خودش را تفسیر کرد.درست در همین‌جا بیانیهء(مانیفست)هوگوبال در سال 1914 نیز مصداق‌ می‌یابد:..."ما در تئاتر دیگر به دنبال‌ دگرگونی‌های روانی نمی‌گردیم، شخصت از هم گسیخته را می‌جوییم:اندامی نو،روانی نو،"او"ودکنید را به‌ عنوان بازیگر"توصیف می‌کند: "بازیی ارایه می‌دهد آزاردهنده‌ همچون هاراکیری‌11(می‌شود گفت):او خود روانی را می‌شکافد.دیوار میان درون و برون و میان خود آشکار و خود شخصی(پنهان)را ویران می‌کند.خود،خویش را پاره و دریده می‌سازد.همچون بربرها

تاب‌آور ضربات.و ما را به عنوان‌ تماشاگر دعوت به آن می‌کند.جنون‌ مردم‌آزاری(سادیسم)می‌گریزد، شوخی‌ها و متلک‌های تندقی می‌شود.و همیشه این شعور،شعور حلق‌آویز شده حضور دارد.پهلوان‌12گوتیک‌ در این عریانی خویش-خویشتن...نه‌ که همیشه او هیجان‌آور باشد.او مدهوش(هیپنوتیسم)می‌کند.او در مغز این انقباض را دارد.این انقباض‌ را در اندام دارد.این انقباض را در گلوگاه،در پاها دارد."

چون‌"ودکیند"سرآغاز درام‌ اکسپرسیونیستی را بنا نهاد،دیرتر هموتیپ بازیگری نوین را معرفی‌ کرد.در"تصویر بازیگر جوان‌"(آلمان‌ جوان)نام او را ورنرکرواس است: "کراوس افشا می‌کند-همچون‌ ودکیند،کسی که برایش مقامی واقعی‌ در بازیگری منحصر به فرد،شکل‌ مشابهی از آفرینشگری دارد.من فقط کار او را در بوتروک Bouterwek ،در ناشر لانهارد Verleger Launhard ، در راهب پرفیریون M?nch Profhyrion ،در پروفسور دورینگ‌ Professor D?hring ...به یاد می‌آورم.بله،همچون ودکیند زندگی‌ را افشا می‌کرد،زندگی‌ای که دروغی‌ بی‌هوده و نیرنگین و همچنین شیرین‌ است.کارهای گروتسک، غیراجتماعی،غیرعادی او را تحریک‌ می‌کند،تن صدا و رفتار برای او همیشه منحصر به فرو هستند...من‌ حرکات ریز و نامکرر او را می‌بینم، بازی عجیب و غریب سر،نگاه نافذ،که‌ در آن درخشش آتشین همدردی کیپ‌ در کیپ،بی‌حال کند اغماض زندگی‌ می‌کند،شنیدن صدای منقطع،گفتاری‌ که در آن تناسب واژگان در هر نفس‌ ضربهء شمشیری و در هر سکوت‌ همچون ضربه‌ای به سر است،"گوستاو فون واگنهایم دربارهء پال‌ گراتس که در نمایشنامهء از بامداد تا نیمه‌شب‌"اثر کایزر نقش کازیزر را بازی کرد،گزارش می‌دهد:"کازیزر پیر آن‌جا نشسته است.خشک و بی‌روح شده از کار روزانه،یک‌ مکانیک،خانم وارد می‌شود.انسان‌ بیدار می‌گردد.می‌نشیند.عمل،به کلی‌ متفاوت با خانم.در برف فرار می‌کند.یک انسان،انسان در تمام رنگ‌ خودش.با زیروبم‌های خودش.انسان،که روی خانواده می‌جهد،از آش نخود روزانه می‌خورد.انسان، که از ژرفای خویش،خش‌خش‌ می‌کند.انسان،که صیادی به دنبال‌ شکار زندگی.شرکت‌کننده در مسابقهء دو.انسان نعره می‌کشد.اودیپوس‌ بیرون از شمار..."

"بازیگری اکسپرسیونیستی‌"از سویی به‌"مطلق هنر بازیگری‌"تمایل‌ دارد.(همان‌گونه که آن‌ها توسط ردلف بلومر طرح شده‌اند)،بدون‌ وابستگی به ادبیات نمایشی؛از سوی‌ دیگر برای شکل نمایشی خلسه‌آمیز، که آن‌ها توسط نمایشنامه‌نویسان‌ عملی می‌شوند،وادار کردن هیولاها و دیوانگان را به اجرا،می‌خواهند امکانات فوق العادهء هستی انسان را به‌ حساب آورند.



نویسنده:پال پورتنر

مترجم:عباس شادروان

مریم خدیوی بروجنی

انجمن فیلمسازی
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

با ذکر منبع; WwW.kargardani.Ir نسخه برداری مجاز است
04-28-2015 08:40 PM
مشاهده سایت این کاربر یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ


*******
کارگردان
Administrators
وضعيت : آفلاین
Trade Count: (0)
ارسال ها:275
تاریخ ثبت نام:Oct 2013
اعتبار: 0
سپاس ها 25
سپاس شده 11 بار در 9 ارسال

مدال فعال

ارسال: #4
RE: اکسپرسیونیسم
هیجان‌نمایی یا اکسپرسیونیسم (به انگلیسی: Expressionism) نام یک مکتب هنری است. در آغاز قرن بیستم، نهضت بزرگی بر ضد رئالیسم و امپرسیونیسم پا گرفت که آرام‌آرام مکتب «اکسپرسیونیسم» از دل آن بیرون آمد. واژهٔ اکسپرسیونیسم برای اولین بار در تعریف برخی از نقاشی‌های «اگوست اروه» به کار رفته است. اکسپرسیونیسم جنبشی در ادبیات بود، که نخست در آلمان شکوفا شد. هدف اصلی این مکتب نمایش درونی بشر، مخصوصاً عواطفی چون ترس، نفرت، عشق و اضطراب بود. به عبارت دیگراکسپرسیونیسم شیوه‌ای نوین از بیان تجسمی است که در آن هنرمند برای القای هیجانات شدید خود از رنگ‌های تند و اشکال کج و معوج و خطوط زمخت بهره می‌گیرد. اکسپرسیونیسم به نوعی اغراق در رنگها و شکلهاست، شیوه‌ای عاری از طبیعت گرایی که می‌خواست حالات عاطفی را هرچه روشنتر و صریح تر بیان نماید. دوره شکل گیری این مکتب از حدود سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۵ میلادی بود ولی در کل این شیوه از گذشته‌های دور با هنرهای تجسمی همراه بوده و در دوره‌های گوناگون به گونه‌هایی نمود یافته‌است. مثلاًمکتب تبریز را در نگار گری ایرانی، اکسپرسیونیسم هنر ایران می‌نامند. عنوان «اکسپرسیونیسم» در سال ۱۹۱۱ برای متمایز ساختن گروه بزرگی از نقاشان به کار رفت که در دههٔ اول سدهٔ بیستم بنای کارشان را بر باز نمایی حالات تند عاطفی، و عصیان گری علیه نظامات ستمگرانهٔ حکومت‌ها، مقررات غیر انسانی کارخانه‌ها و عفونت زدگی شهرها و اجتماعات نهاده بودند. این هنرمندان برای رسیدن به اهداف خود رنگ‌های تند و مهیج و ضربات مکرر و هیجان زدهٔ قلم مو و شکل‌های اعوجاج یافته و خارج از چارچوب را با اینجاد ژرفانمایی و بدون هیچگونه سامانی ایجاد می‌کردند و هر عنصری را که آرامش بخش و چشم نواز بود از کار خود خارج می‌کردند
.
دلایل تماشای فیلم ترسناک.
کنجکاوی : کنجکاوی بشر در کشف ناشناخته‌ها و پی بردن به چیزهای فراتر از دنیای عینی و ملموس است.[۲]
فرافکنی : انسان خشم و فرا افکنی خود را جای عوامل ترس آفرین قرار داده و به هیجانی خوشایند دست می‌یابد.[۲]
تخلیه هیجانی
غرقه‌سازی توسط خود فرد : ترس از خصوصیات فطری هر انسان می‌باشد که به علت عدم شناخت ذات خود نسبت به بازسازی عوامل خارجی برای تسکین خود می‌باشد لذا با پرداختن و تماشای فیلم‌هایی از گونهٔ وحشت نسبت به تخلیه خود اقدام می‌نماید؛ بزرگنمایی آنچه که وجود ندارد یا دسترسی‌پذیر نمی‌باشد به هر روی عامل ایجاد ترس می‌باشد.[۲]
اختلالات روانی : در موارد حاد، دلیل علاقه به فیلم‌های ترسناک می‌تواند به اختلالات سادیسم، جامعه‌ستیزی، و مازوخیسم مربوط باشد.[۲]
مشهورترین فیلم‌ها.
اتاق دکتر کالیگاری
فرانکنشتاین
دراکولا
اره
حلقه
مرد گرگ نما
بیمار روانی
بچه رزمری
جزیره ارواح گمشده
عجیب الخلقه ها
جادوگریاب کل
نوسفراتو : سمفونی وحشت
تپه ها چشم دارند
مه
شب مردگان زنده
سوسپیریا
پرنده ای با بالهای بلورین
پرندگان
زنده است
مگس
لرزها
مارتین
شبح اپرا
دکتر جکیل و آقای هاید
خانه آشر
سرداب و پاندول
گوشت خام
خانه ای با پنجره هایی که می خندند
نقاب شیطان
زامبی
آدم های گربه ای
تسخیر
مرد حصیری
مومیایی
هدف ها
جشن خون
چشمان بدون چهره
خواهرها
کری
شلاق و جسم
حالا نگاه نکن
از جهنم
بیست و هشت روز بعد
گربه سیاه
عروس فرانکنستاین
خانه تاریک قدیمی
آرواره‌ها
مرده شیطانی
هالووین
بیگانه
جمعه سیزدهم
جن‌گیر
درخشش
دیگران
جیغ
طالع نحس
کابوس در خیابان الم
موجود
کلبه وحشت
ایرانی.
طلسم
شب بیست و نهم
پارک وی
حریم
خوابگاه دختران
خواب لیلا
سایه وحشت
آل
پستچی سه بار در نمی زند
رازها
کلبه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
با ذکر منبع; WwW.kargardani.Ir نسخه برداری مجاز است
08-11-2015 11:00 PM
مشاهده سایت این کاربر یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 


کسانی که از این موضوع بازدید کرده اند
5 کاربر زیر موضوع را خوانده است:
محسن قادری (08-11-2015, 11:00 PM)، behnaz (09-06-2016, 06:08 AM)، مهران (02-12-2017, 01:02 PM)، Maryam (05-27-2017, 05:07 PM)، schfkha (09-02-2017, 08:13 PM)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان


click درباره ماوب سایتهای زنجیره ای ناجی
   
 
سایت فیلم سازی و کارگردانی
این سایت اختصاصی مختص به فیلم سازی می باشد.
لطفا بعد از ثبت نام ,نام کاربری خود را به شماره 10009121139712 ارسال نمائید برای ارتباط و اطلاع رسانیهای انجمن و لطفا زمینه ی کاری خورد را نیز بگوید
شما در این سایت می توانید آثار خود را به نمایش بگذارید
وهرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع می باشد

مدیریت توسط محسن قادری

سالم ترین چت ایران ناجی © تالار گفتگوی ناجی
  • سالم ترین شبکه اجتماعی ایران
  • تالار علمی و عمومی ناجی
  • ناجي پروژه انواع تحقیق و مقاله
  • چت روم ناجی
  • آپ لود فایل ناجی آپلود سنتـــــــــــــــر
  • ناجی فیلم
  • آخرین اخبار سایت
  • یاس سیستم
  • تولبار ناجی
  • وبلاگدهی ناجی ،‌ ناجی وبلاگ