جلسه اول فیلم نامه نویسی
آپارتمان .. فیلم نامه ...آپراتمان بیلی وایلدر( ایرما خوشگله ..
استاد فیلم نامه نویسی ......
سید فیلد( معلم فیلم نامه نویس)
فیلم نامه نویس ارزش گرا
آپوکالیپتور...
کتاب چگونه فیلم نامه بنوسیم ( سید فیلد )
یکی از الگوهای نوشتن فیلم نامه : شخصیت یا کاراکتر است
گاهی اوقات ما از شخصیتی ایده می گیریم و آن را تبدیل به فیلم نامه می کنیم .
یک تصویر بکشید از یک انسان ( دست سر پا ....


شخصیتی که من او را می شناسم ...مردی است مستنمد و پیر ...با قدی بلند ...و کلاهی که همیشه سرش است در تمامی فصلها ....ظاهرش بسیار تمیز و مرتب است ...
 











 
اولگی کلیپس ( کاپیتان فلیپس)
پوریای ولی ....
فیلم دالاس ..جدید
من انسانم ! کسی مثل تو ...مثل همه ....دارای توانایی یک انسان ! اما ...
من همان انسان برتری هستم که قبلها در مورد من حرف به سخن رفته وفیلسوفی نیز بنام نیچه نیز در مورد نوع من گفته است ...انسان برتر.... یعنی من ....بارها حرف به زبان آورد.... من به شما رموز موفقیتم را خواهم گفت ....راه انسان برتر را ...اولین برتری من اندیشه ی من است ...
شخصیت پردازی یعنی بین دو راهی قرار گرفتن ....گلوله ای در گلوی طرف باشد و نتواند سخنی بگوید و بعد در جایی ملزم می شود که بگوئید اما اینجا مساله است که اگر حرفی بزند خواهد مرد ...

ویژگی ...مظنونین همیشگی ...( کوین اسپیسی لنگ می زنه و دستش ....
بخاطر ضعفش کسی به او شک نمی کند .

هر ایده ای که می نویسید باید برای آن چهار گزینه تعریف کنید یا داشته باشید "
1-قهرمان کیست؟
2-هدف قهرمان ؟( سید فیلد می گوید نیاز دراماتیک)
3-مانع یا موانعی که باعث می شوند قهرمان یا به هدفش نرسه یا دیر برسد چه چیزهایی هستند.
4- نتیجه گیری ( از این همه دویدن چیست و یا چی عایدش می شه )..شاید به اون مورد نرسه ...

شاه پیرنگ .خرده پیرنک .
در فیلم بی خود وبی جهت...خالی کردن خانه ...حامله شدن دختر ....
اسب حیوان نجیبی است ...رضا عطاران دزدی که لباس پلیس بر تن کرده ...مشکل پولی است که باید جور شود و باید به پلیس قلابی بدهند ...

فیلم شاهد ...ویت نس
=============
آقای مشاور :: بازیگر هاویر باردن ....برات پیت ..2013

وقتی شخصیتی را نوشتیم برای آن باید یک مشکلی برایش بنویسیم
( مشکل باید مرگ و زندگی باشد )
فیلم مچ پاینت ( پیشنهاد به دیدن)
== mansoorgholami@chmail.ir
شخصی که مسافر کش است و می خواهد ماشینش را به دلیل نیاز مالی بفروشد و در راه و مسیری است که پیش خریدار برود و در این زمان یک مسافر نیز سوار می کند و مسافر می گوید من پولی ندارم اگر امکانش هست مرا برسان !
بعد از طی مسیری ، فردی دیگر سوار می شود و مشخص میشود آن فرد خریدار ماشین است و با صحبت هایی که می شود مشخص می شود خریدار ، یک مامور نیروی انتظامی است ... از همان ابتدا مسافر و خریدار در ماشین چشم تو چشم میشوند ...
خریدار به راننده می گوید ، در مسیر می گوید که به مرکز احیای حیوانات برود و سگ مخصوصی که برای کشف موادمخدر در پانسیون مخصوص برای احیا فرستاده شده بودرا بگیرند وفروشنده از قبل می دانست که این سگ حس بویایی خود را از دست داده بود و به همین دلیل به آن مرکز فرستاده شده بود ، این کار انجام می شود و سگ داخل ماشین می شود ...از همان ابتداد سگ پارس پارس می کند و راننده می گوید مثل اینکه هنوز این سگ حالش هنوز خوب نشده !
ماشین به پشت چراغ قرمزی می رسید و در این حین آن مسافر سریع در ماشین را باز نموده و فرار می کند و بعد راننده به خریدار می گوید من بهش گفتم کرایه نداری مشکلی نیست گویا شما رو دیده ترسیده و سر این فرار کرده !
خریدار و فروشنده بعد از انعقاد قرار داد و معامله از هم خداحافظی نموده و مامور با ماشین خریداری شده راهی می شود و همچنان سگ در حال پارس کردن است !
مامور نیروی انتظامی که یه سرهنگ است به طرف ستاد مبارزه با مواد مخدر رفته و با امنیت شدیدی که آن ساختمان داشته بدون تفتیش نمودن خودروی شخصی اش وارد ساختمان شده و این بلحاظ قدرتش است ...
خودروحامل مواد مخدری است که آن مسافر در ماشین گذاشته بود ولی بلحاظ ترس از آن سگ و مامور نیروی انتظامی مجبور به رها کردن آن شده بود...
مسافر در تعقیب ماشین متوجه می شود که خودرو حامل مواد مخدر هم اینک در ساختمان کاملا محافظت شده ی نیروی انتظامی است .....
حال سرکرده ی باندی که آن فرد مسافر مواد مخدر را از آن دزدیده متوجه قضیه شده و حتی آن مامور را می شناسد و خصومتی را نیز از آن سرهنگ در دل خود دارد و این را موقعیتی برای تلافی از آن مامور خوب بر می شمارد ...